اهداف بعدی قیام آن حضرت
هدف ششم: تشکیل حکومت اسلامی
اشاره
یکی از مهمترین اهداف قیام امام حسین علیه السلام تشکیل حکومت اسلامی بود. براي روشن شدن این بحث، بحث فشرده اي درمورد ضرورت تشکیل حکومت لازم است.
اسلام و ضروت تشکیل حکومت
اهدافی که پیامبران الهی علیهم السلام داشتند و مأمورِ اجراي آن بودند، بدون تشکیل حکومت عملی نبود، و آنچه ممکن بود به صورت محدود پیاده میشد. مثلًا: از جمله اهداف پیامبر الهی که در قرآن مجید آمده تعلیم و تربیت، قیام به قسط، عدالت اجتماعی،آزاد کردن انسان از اسارتها، احقاق حقوق مظلومان، تربیت نفوس و پرورش فضایل اخلاقی بوده است این اهداف بدون تشکیل حکومت اسلامی در سطح وسیع و گسترده قابل تحقّق نیست.زیرا هرگاه در کشوري زندگی کنیم که حکومت در دست ما نباشد و بخواهیم نظام تعلیم و تربیت اسلامی را پیاده کنیم توفیق چندانی نخواهیم داشت. اگر صدا و سیما و مطبوعات را در اختیارنداشته باشیم، و فقط از طریق منبر و موعظه و بدون پشتوانه اجرایی بخواهیم در مساجد و حسینیه ها جوانان را تحت پوشش تعلیم و تربیت قرار دهیم، کافی نخواهد بود. بعضی میگویند: مفاسد در این زمان که حکومت اسلامی تشکیل شده، نیز کم نیست! امّا از یک نکته غافلند که: اگر انقلاب نمیشد و حکومت اسلامی شکل نمیگرفت چه میشد؟ اگر همچنان رژیم فاسد پهلوي بر سر کار بود، ماهواره ها به داخل همه خانه ها نفوذ میکرد، سایتهاي آلوده در دسترس همه قرار میگرفت، موبایلها و پیامکها و بلوتوثهاي فساد برانگیز کنترل نمیشد، تمام برنامه هاي صدا و سیما و دیگر رسانه ها، اشاعه فساد و فحشا بود، و خلاصه مفاسد از در و دیوار میریخت و از دین خبري نبود. شاهد این مطلب اینکه قبل از انقلاب که غالب این عوامل فساد در دسترس عموم مردم نبود باز هم آن قدر آلودگی وجود داشت که همه جا را فرا گرفته بود. حال اگر همه این عوامل فساد بود، چه میشد؟در مورد عدالت اجتماعی اگر بخواهیم آن را پیاده کنیم، بدون تشکیل حکومت اسلامی چگونه امکانپذیر خواهد بود؟ آیا به صرف توصیه و پند و اندرز در داخل مساجد و حسینیّه هاعدالت اجتماعی محقّق میشود؟ آیا بدون داشتن قدرت اجرایی و اسباب و ابزار باز دارنده، و امکانات مجازات فاسدان و مفسدان اقتصادي، میتوان حقّ مظلومان را از ظالمان گرفت؟همچنین آیا اعطاي آزادي به انسانها، و رهانیدن آنان از اسارتهاي هوا و هوس و ظلم ظالمان و ستمگران، بدون تشکیل حکومت اسلامی امکانپذیر است؟ بنابراین، آنها که مدّعی جدایی دین از سیاستاند، نه معناي سیاست را فهمیده اند و نه دین و برنامه هاي آن را به درستی شناختهاند. آري، اگر اهداف دین یک سلسله مسایل فردي- نظیر نماز و روزه و مانند آن- بود بدون تشکیل حکومت هم قابل اجرا بود (البتّه آن هم در سطح وسیع و گسترده امکانپذیر نبود) ولی میدانیم که اسلام یک آیین اجتماعی فراگیر است و دستورات فراوان اجتماعی دارد، و لازمه اجرایی کردن آن تشکیل حکومت دینی است. لذا هنگامی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به مدینه هجرت نمود، و از شرّ دشمنان اسلام نجات پیدا کرد، در اوّلین گام حکومت اسلامی را تشکیل داد تا بتواند اهدافش را پیاده کند.
ارکان اسلام:
امام باقر علیه السلام در آن حدیث معروف فرمودند : »اسلام بر پنج پایه بنا شده است: نماز و زکات و حج و روزه و ولایت«. زراره پرسید: کدام یک از همه مهمتر است؟ امام علیه السلام فرمود: ولایت، زیرا ولایت کلید (موفّقیّت) بقیّه است و والی راهنماي انجام آنها.
منظور از ولایت چیست؟
عدّهاي معتقدند منظور از ولایت، محبّت و دوستی و عشق به اهلبیت علیهم السلام و توسّل به آن بزرگواران است؛ در حالی که منظور از ولایت در اینجا تشکیل حکومت است. یعنی یک مسلمان علاوه بر نماز و زکات و حج و روزه، باید حکومت اسلامی را پذیرا باشد. حکومت پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام و جانشینان آن را بپذیرد. شاهد این تفسیر در خود روایت وجود دارد، آنجا که از امام علیه السلام سؤال میشود: چرا ولایت از همه آنها مهمتر است؟ امام علیه السلام میفرماید: به خاطر آن که ولایت ضامن اجراي بقیّه است اگر حکومت اسلامی تشکیل نشود امکان اقامه نماز و خمس و زکات و صوم و حج در سطح گسترده، و تحقّق فلسفه هاي آن نخواهد بود. بنابراین، ولایت تنها عشق و علاقه و محبّت و توسّل نیست، بلکه به معناي پذیرش برنامه هاي حکومت اسلامی از سوي امامان معصوم یا پیامبران الهی علیهم السلام است. و لذا در طول تاریخ هر یک از پیامبران قدرت پیدا کردند تشکیل حکومت دادند. حضرت داوود، سلیمان، موسی علیهم السلام و رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله از جمله آن بزرگوارانند. و اگر پیامبرانی چون حضرت ابراهیم و عیسی علیهما السلام دست به این کار بزرگ نزدند، فرصت یا امکانات کافی در اختیار نداشتند.
امام حسین علیه السلام در پی تشکیل حکومت اسلامی:
امام حسین علیه السلام براي اینکه صرفاً به شهادت برسد به کربلا نیامد، بلکه در پی اهدافی از جمله تشکیل حکومت اسلامی عزم کربلا کرد؛ هر چند میدانست در پایان شهید میشود. در جمله اي از آن حضرت میخوانیم:
»بارخدایا! تو خوب میدانی که انقلاب و نهضت من به خاطر حکومت و سلطنت بر مردم و دستیابی به زرق و برق دنیا نبود، بلکه هدف من از حکومت ارایه معالم و نشانههاي دینت به مردم، واصلاح بلاد و شهرها و ایجاد امنیّت براي بندگانت و عمل به فرایض و سنّتها و احکام توست«
میدانیم امام حسین علیه السلام قبل از حرکت بهسوي کوفه نماینده مخصوص خود مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد و او از مردم براي امام علیه السلام بیعت گرفت. آیا این بیعت جز براي تشکیل حکومت بود؟!اگر معتقدیم که هر روز عاشورا و هر سرزمین کربلاست، باید این شعار امام حسین علیه السلام و سایر شعارها و اهداف آن حضرت را در تمام سرزمینها در طول تاریخ تحقّق ببخشیم.عدّهاي از مردم بی وفا و ضعیف الایمان کوفه دست از یاري امام علیه السلام برداشته، و مانع عملی شدن این هدف مقدّس امام حسین علیه السلام شدند. امّا امروز که مسلمانانی با وفا و قوي الایمان وجود دارند، و حاضرند تمام هستی خود را در راه امام حسین علیه السلام تقدیم کنند، چرا سخن از اهداف امام علیه السلام و تشکیل حکومت اسلامی در سرتاسر کره زمین، و یا آماده ساختن جهان براي حکومت حضرت مهدي علیه السلام گفته نمیشود؟مگر ممکن است دین از سیاست جدا شود؟ حکومت منهاي دین حکومتی ظالمانه، و دین بدون حکومت، دینی بسیار کم ثمر خواهد بود.
پیام این هدف
باید به عزاداران محترم که عاشقانه بر سر و سینه میزنند، و در مظلومیّت امام حسین علیه السلام اشک میریزند، و با بذل وقت و مال و جان خود مجالس سوگواري آن حضرت را زنده نگه میدارند گفت: آن حضرت قصد تشکیل حکومت اسلامی داشت و عواملی مانع تحقّق این هدف مقدّس آن حضرت شد تا با برطرف کردن موانع بتوانند هدف والاي امام حسین علیه السلام را تحقق بخشند. ما شیعیان آن حضرت در ایران، در پرتو مجالس سوگواري محرمها و تاسوعاها و عاشوراها و اربعینها به لطف خدا توانستیم حکومت اسلامی تشکیل دهیم. باید در پاسداري از آن و رفع کاستیهایش از جان و دل بکوشیم.
***
هدف هفتم: اجراي عدالت
اشاره
به یقین یکی از اهداف بعثت و ظهور پیامبران الهی اجراي عدالت در جامعه انسانی است. این هدف به قدري مهمّ است که میتوان آن را هدف اصلی یا از اهداف اصلی پیامبران علیهم السلام برشمرد. آري، تمام اولیا و انبیا و کتب آسمانی در مسیر اجراي عدالت گام برداشتهاند. خداوند متعال در آیه 25 سوره حدید میفرماید:
»ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب آسمانی و میزان (شناسایی ؛ حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند، و آهن را آفریدیم که در آن نیروي شدید و منافعی براي مردم است، تا مشخص شود چه کسی خدا و پیامبرانش را یاري میکند بیآن که او را ببینند؛ خداوند توانا و شکست ناپذیر است«
آري، خداوند پیامبرانش را با سلاح کتاب آسمانی، بیّنات، و میزان به سوي مردم فرستاد تا قیام به قسط نموده و مردم را به عدالت دعوت کنند، تا آنها باور کنند که زندگی بدون عدالت زندگی نیست تا با میل و رغبت، و بدون اکراه و اجبار در راه عدالت گام بردارند.
و در آیه 15 سوره شورا از زبان پیامبر اسلام (ص) میخوانیم:»مأمورم در میان شما عدالت را اجرا کنم ؛« و در داستان معروف تقسیم غنایم جنگ حنین، که یکی از اصحاب ضعیف الایمان حضرت به عنوان اعتراض به نحوه تقسیم عرض کرد: به عدالت در بین ما عمل نکردي.
حضرت فرمود : »واي بر تو! اگر من به عدالت رفتار نکنم پس عدالت نزد چه کسی یافت خواهد شد.بنابراین بیشک عدالت از اهداف اصلی پیامبران خدا بوده است «!
عدالت در نظام تکوین و آفرینش:
عدالت به معناي قراردادن هر چیز در جاي واقعی و حقیقی خود، و ظلم به معناي بر هم زدن نظم حاکم بر اشیا و قوانین و قرار گرفتن امور در خلاف جایگاه اصلی آن است، و به قول شاعر:
عدل چه بود وضع اندر موضعش ظلم چه بود وضع در ناموضعش
بنابراین، عدالت نه تنها مأموریّت اصلی پیامبران است، بلکه قانون حاکم بر جهان هستی است، و گردونه عالم هستی بر محور عدالت دور میزند، تا آنجا که از پیغمبر گرامی اسلام (ص) نقل شده که فرمود:
»بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَالْأَرْضُ.«مثلًا کرات آسمانی هر کدام در جاي خود مرتباً میچرخند، و این نتیجه تعادل نیروي جاذبه و دافعه است و سرعت سیرشان نیز معیّن است. علاوه بر گردش برگرد خود، بر گرد دیگر کرات هم میچرخند، و همراه با کهکشان خود نیز سیر مشخص و معیّنی دارند. این نظم دقیق از مظاهر عدالت در جهان آفرینش است.سرطان نوعی انحراف سلولهاي .« سرطان، سکته مغزي و قلبی » : از طرفی میدانیم سه بیماري بیشترین قربانی را از بشر گرفته است بدن از مسیر عدالت است، که نتیجه آن مرگ انسان خواهد بود.
توضیح اینکه: سلولهاي بدن دائماً در حال نو شدن است.تعدادي از سلولها میمیرند و سلولهاي باقیمانده شروع به تکثیر میکنند. تکثیر سلولها روي برنامه ویژه و اعتدال خاصّی صورت میگیرد. اگر این اعتدال دچار اختلال شود و سلولها طغیان کنند و یاغی شوند و بیش از مقدار مورد نیاز بدن سلول تکثیر کنند سلولهاي اضافی تمورهاي سرطانی تشکیل داده، و انسان را مبتلا به سرطان میکنند. بنابراین، انحراف تکثیر مثل سلولها از مسیر عدالت، منتهی به سرطان و سرطان منتهی به مرگ انسان میشود. هنگامی که خون بدن از رگ بیرون میزند به سرعت منجمد میشود، امّا تا زمانی که در درون رگهاي بدن ما جریان دارد به خاطر وجود ویتامین منجمد نمیگردد. اگر خون داخل رگها به اندازه سرسوزنی منجمد شود و این خون لخته شده به مویرگهاي منتهی به مغز برسد و راه یکی از مویرگها را مسدود کند منجر به سکته مغزي میشود، و چنانچه به مویرگهاي منتهی به قلب برسد و سدّ راه یکی از مویرگهاي قلبی شود، منجر به سکته قلبی میگردد و این در صورتی است که تعادل ترکیب خون به هم بخورد.
امام حسین علیه السلام و عدالت:
امام حسین علیه السلام در نامهاي به مردم کوفه، یکی از اهدافش را جلوگیري از ظلم و ستم ظالمان و اجراي عدالت بیان میکند و میفرماید:بی شک میدانید که رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمان حیاتش فرمود: هر کس حاکم ظالمی را مشاهده کند که (در اثر ظلم و جور) محرّمات الهی را حلال شمرده، و عهد و پیمانهاي الهی را شکسته، و با سنّت و سیره رسول خدا مخالفت کرده، و در میان بندگان خدا با گناه و دشمنی عمل میکند، و در مقابل چنین حاکم ستمگري هیچگونه عکسالعمل گفتاري یا رفتاري از خود بروز ندهد،خداوند چنین انسانی را در جایگاه همان ظالم ستمگر داخل میکند (و سرنوشت هر دو یکی است امام حسین علیه السلام در این نامه که ظاهراً خطاب به مردم کوفه، امّا در حقیقت مخاطب آن همه انسانهاي آزاده جهان است پیام رسول اللَّه صلی الله علیه و آله را در مبارزه با ظلم و ستم و بیعدالتی بیان میکند، و ضمن اعلان هدف قیامش، همه را به همکاري در این مبارزه دعوت میکند.
ظلم و ستم در سلطه بنی امیّه
تبعیضهاي نامشروع و ظلم و ستمهاي آشکار و گسترده از زمان خلیفه سوم شروع شد، که یک نمونه آن فرق گذاشتن بین عرب و عجم بود. در آن زمان، عرب را به صرف عرب بودن (نه به خاطر ایمان بیشتر و تقواي فزونتر) بر غیر عرب ترجیح میدادند، والبتّه سنگ زیربناي آن در عصر خلیفه دوم گذاشته شد. در حالی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرموده بود:نه عرب بر غیر عرب برتري دارد، و نه غیر عرب بر عرب، نه سیاهپوست بر گندمگون و نه گندمگون بر سیاهپوست، مگر به تقواي الهی ظلم و ستم روز به روز بیشتر میشد تا زمانی که خلیفه سوم قدرت را در دست گرفت و در عصر او به اوج خود رسید. بیتالمال به دست افراد خاصّی از بنی امیّه افتاد، پستها و مقامها بدون صلاحیّت و شایستگی در میان بنیامیّه تقسیم شد و همین مظالم سبب شورش و انقلاب مردم بر ضدّ دستگاه خلافت گردید. به فرض که این سخن صحیح باشد، امّا چرا مردم عوامل خارج از مدینه دست به شورش و انقلاب زدند » : اهل سنّت مدّعیاندمدینه مخصوصاً مهاجران و انصار در برابر این ماجرا سکوت کردند و از دستگاه خلافت دفاع نکردند. معلوم میشود که آنها هم دل خوشی از حکومت نداشتند. حضرت علی علیه السلام بارها با عثمان تماس گرفت، و وي را نصیحت کرد، و او را از پیامدهاي خطرناکی که کارهایش در پی داشت آگاه کرد. امّا عثمان به نصایح حضرت توجّهی نکرد و همچنان به راه خود ادامه داد و شد آنچه که نباید میشد.در عصر معاویه اوضاع بدتر شد. هیچ کس نمیتواند انکارکند که معاویه براي خریدن افراد ضعیف الایمان و پراکندن اصحاب رسول اللَّه صلی الله علیه و آله از اطراف جانشین بر حق و بلافصلش علی علیه السلام، چه پولهاي هنگفتی که هزینه نکرد! آیا ظلمی بالاتر از این تصوّر میشود که از بیتالمال مسلمین پولهاي هنگفتی به جاعلان حدیث پرداخت شود تا بر ضدّ دومین شخصیّت جهان اسلام، حضرت علی علیه السلام، و به نفع مهمترین دشمنان اسلام یعنی بنیامیّه حدیث بسازند؟ جالب اینکه وقتی با برادران اهل سنّت در مورد جنایتهاي مختلف معاویه و یزید و دیگر ظالمان بنی امیّه سخن گفته میشود با این تمام آنها مجتهد بوده و مطابق فتواي خود عمل کردهاند، و مجتهد نیز ممکن است اشتباه کند » : جمله که جنایات آنها را توجیه میکنند. امّا براستی آیا میتوان با چنین توجیه مضحکی چنان جنایات وسیع و گسترده و کم سابقه اي را توجیه کرد؟ آیا عقلاي جهان چنین توجیهاتی را میپذیرند؟ با مرگ معاویه و روي کارآمدن يزید ظلم و بی عدالتی ها از آن هم فراتر رفت و به حدّ اعلا رسید و از اینرو امام حسین علیه السلام با استناد به فرمایش پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، مبنی بر عدم جواز سکوت در برابر ظلم ظالمان و جائران، قیام میکند و این انقلاب را تا مرز شهادت ادامه میدهد، تا همه جهانیان بدانند حکومت یزید حکومت پیامبر صلی الله علیه و آله نیست. تازه مسلمانانی که تعداد آنها در گوشه و کنار جهان رو به افزایش بود بفهمند اسلام حقیقی چیزي نیست که بنی امیّه و یزید آن را ترویج میکنند و این کار امام حسین علیه السلام بسیار مهم و با ارزش بود.
پیام این هدف
وظیفه همه عزاداران، علاقمندان و پیروان آن حضرت است که براي اقامه عدل در جامعه نهایت تلاش و کوشش داشته باشند، خودشان از ظلم بپرهیزند و دیگران را نیز به عدالت دعوت نمایند. باید سال به سال مراسم سوگواري وسیعتر و گسترده تر انجام شود، امّا در کنار آن، باید با مظالم و بی عدالتی هایی که در گوشه و کنار به چشم میخورد مبارزه کرد، و به کمک مظلومان شتافت، و آنان را از چنگال ظالمان و ستمگران نجات داد؛ چرا که این مجالس سوگواري مقدّمه اي است براي بیان این اهداف، و سپس پیاده کردن آن. به امید آن روز.
***
هدف هشتم: افشاي چهره منافقان
اشاره
غالباً از وعّاظ گرامی شنیدهاید که به هنگام حرکت امام علیه السلام به سوي کربلا فرزدق یا افراد دیگري از کوفه به سوي مدینه می آمدند. هنگامی که امام علیه السلام وضع کوفه را از آنها پرسید عرض کردند:
قُلُوبُ النَّاسِ مَعَکَ وَأَسْیافُهُمْ مَعَ بَنیأمُیَّۀ »دلهاي مردم با توست و شمشیرهایشان با بنیامیّه.«
البته این سخن مربوط به شیعیان خالص و پاکباز نبود، بلکه مربوط به مدّعیان دروغین و یا افراد منافقی بوده که چهره درون و برونشان با هم متفاوت بود. و از آنها بدتر منافقان شام بودند، آنها که از یکسو بر کرسی خلافت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله تکیه زده بودند و خود را به دروغ جانشین حضرتش معرّفی میکردند، و از سوي دیگر عربده سر میدادند : »بنیهاشم با حکومت بازي کردند نه خبري(از سوي خدا) آمده و نه وحی نازل شده است. «
خطر منافقان
شناخت منافق آسان است. شخص دو چهره و کسی که داراي شخصیّت دو گانه است، و به گفته شاعر:
ظاهري چو گور کافر پر حللباطنش قهر خدا عزّوجلّ
در حدیث نبوي صلی الله علیه و آله آمده است:
ثَلاثٌ مَنْ کُنَّ فیهِ کانَ مُنافِقاً وَانْ صامَ وَصَلّی وَزَعَمَ انَّهُ مُسْلِمٌ: مَنْ اذَا ائْتُمِنَ خانَ، وَمَنْ اذا حَدَّثَ کَذِبَ، وَمَنْ اذا وَعَدَ اخْلَفَ » سه خصلت در هر کس باشد منافق است، هر چند اهل نماز و روزه باشد و خود را مسلمان بداند: کسی که اگر امانتی به او بسپارند در آن خیانت میکند و اگر سخن بگوید دروغ میگوید و اگر وعدهاي بدهد به آن وفا نمیکند.«
بنابراین هر کس دوگانگی درون و برون داشته باشد و رفتار و گفتار او هماهنگ نباشد منافق است. نفاق از اینجا سرچشمه که دشمنان شکست خورده که تاب رویایی آشکار را ندارند به صورت جمعیّت زیر زمینی در آمده در انتظار فرصتی هستند تا ضربات خود را وارد سازند، بنیامیّه از بارزترین گروههاي منافقان بودند. خطر منافق از این جهت از همه بیشتر است که دشمنان شناخته شده از روبه رو حمله میکنند و تکلیف مؤمنان با آنها روشن است؛ امّا منافق بیرحمانه از پشت خنجر میزند! بنیامیّه در لباس خلافت اسلامی همه مقدّسات اسلام را زیر پا گذاشته، و یکی را پس از دیگري محو میکردند. و اگر قیام امام حسین علیه السلام و شهادت آن حضرت و فرزندان و یارانش رخ نمیداد و پرده از چهره آنها کنار نمیرفت شاید چیزي از اسلام باقی نمانده بود. همچنین جمعی از کوفیان پرمدّعاي طلبکار، که بر امام حسن علیه السلام به خاطر صلحش آن همه ایراد کرده و تقاضاي قیام از امام حسین علیه السلام میکردند، میبایست رسوا میشدند. به هر حال این یکی دیگر از اهداف این قیام خونین است.
پیام این هدف
امروز نیز منافقان، و افراد دو چهره و آنها که در سخن چیزي میگویند و در عمل چیز دیگر، کم نیستند. عاشقان حسینی باید از آنها فاصله گیرند، و مراقب باشند در دام نفاق و منافقان نیفتند. نکند بر مصائب آن حضرت اشک بریزیم، ولی رفتار ما با آن حضرت متفاوت باشد.
***
هدف نهم: امتحان گسترده مسلمین
اشاره
قیام امام حسین سرور آزادگان جهان آزمونی بود براي مسلمین آن عصر. بعضی از شیعیان پرادّعا و کممحتوا، که خود را فدایی پاکباز آن حضرت میپنداشتند باید در کوره امتحان فرو روند، و بازماندگان صحابه و یاران پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله که بارها وصف امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام را از آن حضرت شنیده بودند و کسانی که آرزو میکردند در جنگهاي بدر و احد در خدمت آن حضرت بودند و شربت شهادت مینوشیدند، و پیکار میکردند همه و مارقین و قاسطین و ناکثین آنها که تأسّف میخوردند اي کاش در رکاب امیرمؤمنان علی علیه السلام با همه باید به امتحان فرا خوانده میشدند، و قیام امام حسین علیه السلام آزمونی براي همه آنها بود؛ ولی از این کوره آزمون بزرگ، تنها گروه اندکی پاك بیرون آمدند و سیاه سیمهاي زراندود هنگامی که به کوره امتحان رفتند خلاف آن بدر آمدند که خلق میپنداشتند. خوش بود گر محک تجربه آید به میانتا سیه روي شود هر که درو غشّ باشد امام علیه السلام در پاسخ کسی که عرضه داشت امام علیه السلام به کربلا نرود، فرمود:
اگر در مکان خود اقامت کنم، پس این خلق بخت برگشته به چه چیز امتحان شود و به چه چیز آزموده گردد اضافه بر این، افراد توخالی و خود بزرگبین فراوانند و گاه خود را از خداوند طلبکار میدانند، باید محک تجربه آید به میان، بایداتمام حجّت شود تا بر سر جاي خود بنشینند، گاه مصلحت در این است که از پرده برون افتد راز، تا آشکار شود در حلقه رندان چه خبرهاست؟!
آري قیام امام حسین علیه السلام پاسخی بود به مدّعیانی که به برادر گرامیش امام حسن علیه السلام خرده میگرفتند که چرا بامعاویه صلح کرد، ما حاضر بودیم تا آخرین قطره خون در راه خدا بجنگیم، ولی هنگامی که جریان کربلا پیش آمد امام علیه السلام این ندا را سر داد که:هر کس حاضر است خون خود را در راه هدف ما نثار کند و آماده ملاقات با پروردگار است با ما (به سوي عراق و کربلا)در این هنگام دست روي دست گذاردند و تماشاچی صحنه هاي جانسوز کربلا بودند. حرکت کند جمعی از سست عنصران کوفه تعداد زیادي نامه هاي داغ و آتشین نوشتند و از آن حضرت دعوت کردند که براي تشکیل حکومت اسلامی به کوفه آید. این نامه ها طبق روایت معروف به دوازده هزار میرسید.اگر امام علیه السلام به کربلا نمی آمد شاید اینها نیز مانند یاران امام حسن علیه السلام سیل اعتراضات خود را متوجّه آن حضرت می ساختند؛ ولی قیام امام علیه السلام به همه این اعتراضها پایان داد و همگی امتحان خود را دادند.
پیام این هدف
این گفتار امام علیه السلام این پیام را به همه عاشقان و مخلصان و سالکان طریقش میدهد که مراقب باشند در این ادّعاي خود نسبت به امام علیه السلام صادق باشند.هنگامی که در زیارتنامه آن حضرت عرض میکنند: با توجّه به این که : »کُلُّ یَوْمٍ عاشُوراء وَکُلُّ أَرْضٍ کَرْبَلاء «در کربلاهاي عصر ما حضور داشته باشند و در حوادث و انقلابهایی همچون عاشورا صادقانه بایستند و فداکاري کنند. به هر حال این امتحان همچنان ادامه دارد و همه ناچارند وارد این میدان بشوند.
***
هدف دهم: مقام شفاعت عظمی
اشاره
در زیارتنامه هاي حسینی کراراً از خداوند به وسیله آن حضرت تقاضاي شفاعت میکنیم.در سجده اي که در پایان زیارت عاشوراي حسینی انجام میشود بعد از حمد و ستایش خداوند خدا را به سبب تحمّل مصیب آن حضرت شکر میگوییم، سپس عرضه میداریم: »أَللَّهُمَّ ارْزُقْنی شَفاعَۀَ الْحُسَیْنِ یَومَ الْوُرُودِ « خدایا شفاعت حسین را روز ورود در صحنه محشر به من روزي کن ؛و به دنبال آن میافزاییم: »وَثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَأَصْحابِ الْحُسَیْنِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ علیه السلام .« خداوند گامهاي مرا از روي صدق نزد خودت، با حسین و یارانش ثابت بدار همان یارانی که خون خود را تقدیم او کردند؛
استجابت دعا زیر قبّه آن حضرت و بودن شفا در تربت پاکش جلوه هاي دیگري از این شفاعت عظمی است.و این که در روایات آمده که امام حسین علیه السلام هنگام وداع با حرم جدّش لحظاتی در خواب فرو رفت و در عالم رؤیا این سخن را از جدش شنید: »انَّ لَکَ فِی الْجَنَّۀِ دَرَجاتٌ لاتَنالُها الّا بِالشَّهادَةِ.«براي تو مقامی نزد خدا تعیین شده که جز با شهادت به آن نمیرسی؛
به یقین یکی از شؤون این مقام، همان مقام شفاعت است.ولی آیا شفاعت به این معناست که من هر گناهی را میخواهم مرتکب شوم، و هر وظیفه واجبی را بخواهم ترك گویم و بعد دست تمنّا به سوي آن حضرت دراز کرده و او را شفیع خود در درگاه خداوند قرار دهم؟به یقین چنین نیست، شفاعت معصومین و اولیاي الهی علیهم السلام چراغ سبز براي انجام گناه نیست، بلکه به عکس یک عامل بازدارنده در برابر گناه است، زیرا من به هنگام تقاضاي شفاعت میگویم اگر لغزشی از من سر زد باید مراقب باشم آلوده گناه دیگر نشوم تا رابطه من با اولیاي الهی قطع نگردد و روي این را داشته باشم که از آن حضرات بخواهم شفیع من بر در درگاه خداوند غفور و رحیم باشند.
پیام این هدف
هنگامی که در مجالس عزاي آن حضرت شرکت میکنیم و از وعّاظ گرامی حالات آن حضرت را میشنویم، شجاعتها، فداکاريها، مبارزه با شرك و ظلم و باطل و دفاع آنها را از حق درروح خود حاضر میکنیم، در فکر فرو میرویم که بر ما لازم است به پیشواي بزرگ خود اقتدا کنیم و گامی در جاي گامهاي آن حضرت بگذاریم و در حلقه پیروان او درآییم و این خود نوعی شفاعت تکوینی است. و نیز زمانی که به زیارت تربت پاکش در کربلا میرویم و محلّ شهادت آن حضرت علیه السلام و یاران پاکبازش را از نزدیک مینگریم احساس کنیم که ما نیز باید درهمان مسیر و در همان طریق وارد شویم و با یزیدیان زمان خود به پیکار برخیزیم و اسلامی را که آن حضرت براي حفظ آن، خون خود و خون عزیزان و یارانش را فدا کرد زنده نگه داریم و در وجود خود پیاده کنیم، حریمش را پاس داریم و در برابر دشمنانی که در هر عصر و زمانی وجود دارند بایستیم و دفاع کنیم تا مشمول شفاعت آن بزرگوار شویم. نغمه هل من ناصرش را بشنویم و لبیک گویان به یاریش بشتابیم.
»پایان«
صفحات: 1· 2